نویسنده: علیّه رضاداد (1)




 

چکیده

یکی از موضوعاتی که در سالیان اخیر مورد توجه قرآن پژوهان قرار گرفته، بررسی روش ها و گرایش های تفسیری است. با مطالعه کتب نگاشت شده در این موضوع درخواهیم یافت که اکثر تفاسیر تا پیش از قرن چهاردهم و نیز بسیاری از تفاسیر این قرن با گرایش هایی نظیر روایی، فقهی، کلامی، ادبی، عرفانی، فلسفی، اشاری و نظایر آن به رشته ی تحریر درآمده است؛ اما با آغاز قرن چهاردهم و در نتیجه تلاش های افرادی چون سید احمد خان هندی، شیخ محمد عبده و رشیدرضا، تفسیر قرآن کریم سمت و سویی تازه یافت. به طور کلی روش های نوین تفسیر قرآن را در این عصر می توان در سه محور خلاصه نمود: روش های اسلامی اصیل، روش های غربی، روش های مختلط. در این مقاله به معرفی روشهای نوین تفسیر نویسی در عصر حاضر پرداخته می شود.

1. مقدمه

مطالعه تفاسیر نگاشته شده سالیانی است که قرآن پژوهان را بر آن داشته تا با عنایت به گستردگی روش ها و گرایش های تفسیری به نگارش کتبی در این موضوع دست یازند. با این حال بیش تر این تلاش ها تنها متوجه تفاسیر گذشتگان و یا تفاسیری بوده است که به سبک تفاسیر پیشین نگاشته شده اند و سخن از سبک های جدید تفسیری به میان نیامده است. نکته دیگر آن که تلاش های تفسیر نویسی در عصر حاضر تنها از جانب مسلمانان صورت نگرفته و حتی مستشرقان نیز، به ویژه با استفاده از روش های غربی، به تفسیر قرآن پرداخته اند.
مجموعه نوشتارهای تفسیری معاصر را از حیث شکل می توان به دو دسته اصلی تقسیم کرد:
دسته اول، کتاب های مفصلی که به تفسیر تمام یا بخش عمده سوره ها و آیات قرآن از دیدگاه جدید می پردازند و کتاب ها یا رساله ها و مقالاتی که روش جدیدی در تفسیر پیشنهاد می کنند، بی آن که آن را با کل قرآن یا بخش عمده آن تطبیق دهند.
دسته دوم، اگرچه از مقبولیت دسته اول برخوردار نیستند، اهمیت آنها از حیث روش پیشنهادی و نتایج حاصل از آن کمتر از دسته اول نیست (نک: نیفر، 27).
مراد ما از عصر حاضر تلاش های صورت گرفته در قرن چهاردهم و بعد از زمان سید احمد خان هندی (1898)، سید جمال الدین اسدآبادی (1898) و شیخ محمد عبده (1905م) است (نک: «تفسیر»، دانشنامه جهان اسلام، 661/7-662).
در این نوشتار برآنیم تا روش های تفسیری نوین در عصر حاضر را در سه محور کلی روش های اصیل اسلامی، روشهای غربی و روش های مختلط بررسی نماییم و به اختصار هر یک از آنها را معرفی کنیم.

2. روش های اسلامی اصیل

برخی از مهم ترین روش های تفسیری که از سوی مفسران اسلامی به کار گرفته شده، به این قرار است:

2 .1. تفسیر موضوعی

مهم ترین روشی که با استفاده از آموزه های اصیل اسلامی به عرصه ظهور و بروز رسید، شیوه ی تفسیر موضوعی است. اگر بخواهیم دیدگاه قرآن را درباره ی مسائل گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بدانیم و نیازهای انسان معاصر را پاسخ گوییم، چاره ای جز پرسش از قرآن نداریم و این جز با تفسیر موضوعی حاصل نمی شود.
در این روش، مفسر به موضوعات خاصی توجه و درباره ی آن به پژوهش می کند. بدین صورت که نخست آیات مربوط به یک موضوع را گرد می آورد و آن گاه بر اساس ربط و ترتیب منطقی به تحلیل و توصیف موضوع از دیدگاه قرآن می پردازد. این شیوه را «تفسیر توحیدی» نامند؛ چون مفسر بین تجربه بشر و قرآن جمع می کند و یک نظریه واحد را در موضوع ارایه می نماید و گاهی این شیوه را تفسیر تقطیعی نامند؛ چرا که آیات قرآن کریم را تقطیع می کند و جدای از آیات قبل و بعد سوره را مورد بررسی قرار می دهد (رضایی اصفهانی، 484).
اگرچه این شیوه در گذشته به صورت کمرنگ در میان مفسران وجود داشته است و کتاب های فقه القرآن را می توان به این شیوه دانست، اما باید گفت که رشد تفسیر موضوعی پدیده ای نوآمد به شمار می رود.
از نمونه های این تفسیر می توان از تفسیر موضوعی قرآن کریم اثر آیت الله جوادی آملی، منشور جاوید اثر آیت الله سبحانی، پیام قرآن اثر آیت الله مکارم شیرازی، معارف قرآن اثر آیت الله مصباح یزدی و تفسیر الموضوعی للقرآن الکریم اثر سمیح عاطف الزین نام برد.
البته کتاب های تک نگاری در زمینه موضوعاتی مانند انسان در قرآن، زن در قرآن، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، سنت های تاریخ از دیدگاه قرآن و ده ها عنوان دیگر به فارسی و عربی نگاشته شده است (نک: شریف، 452-488).

2 .2. تفسیر ساختاری

تفسیر ساختاری به نوعی همان روش تفسیر موضوعی است که در سده های پیشین نیز به منصه ظهور رسیده است، با این تفاوت که شیوه علمی تری پیدا کرده است. این شیوه در نظریه «الواحدة الموضوعیة للسور» محمد عبده و کتاب «الوحدة الموضوعیة فی القرآن» شیخ محمد محمود حجازی انعکاس پیدا کرده است. گرچه قدما به اهمیت تناسب و ارتباط آیات پی برده بودند، اما قرآن پژوهان متأخر آن را از منظر جدیدی نگریسته و اعلام نموده اند، هر سوره دارای محور و غرض واحدی است که در به هم پیوستگی آیات نقش بسزایی دارد. اولین وظیفه هر مفسر پیش از ورود به تفسیر آیات کشف روح حاکم بر سوره هاست تا در پرتو آن بتواند به مقاصد و جزئیات سوره دست یابد. در این شیوه این مطلب دنبال می شود که آیا مجموع آیات یک سوره هدف خاصی را دنبال می کند یا نه و تنها در بین برخی آیات آن تناسب وجود دارد (نک: خامه گر، 208-271).
محمود بستانی از کسانی است که در این شیوه تفسیری سخن گفته و کتاب المنهج البنائی فی التفسیر را نگاشته است. وی در تعریف ساختاری قرآن می نویسد: متن هر یک از سوره های قرآن دارای ساختار خاصی است و میان آیات، موضوعات و عناصر آن ارتباط فکری و هندسی خاصی وجود دارد؛ به طوری که ایجاد کوچک ترین تغییر در آنها به یکپارچگی ساختار سوره ها لطمه وارد می کند؛ به همین دلیل باید به ساختار هر سوره با یک نگاه جامع بنگریم (بستانی، ص 20-21). کتاب الوحدة الموضوعیة للسورة القرآنیة اثر رفعت فوزی عبدالمطلب نگاشته دیگری است که به روش تفسیر ساختاری پرداخته است.
روش سعید حوی در تفسیر الاساس فی التفسیر بارزترین نمونه از تفسیر ساختاری است که گروهی از معاصران نیز از آن شیوه پیروی کرده اند. در این تفسیر مفسر بر آن است تا نه تنها مناسبت آیات در یک سوره یا یک سوره با سوره پیشین و پسین خود، بلکه مناسبت همه قرآن با یکدیگر و نسبت و ارتباط بین جمع آیات و سوره ها را اثبات کند و بالاخره یک وحدت موضوعی کامل از قرآن را استخراج نماید (حوی، 30/1؛ 6770/11-6771).
از دیگر مفسرانی که به وحدت موضوعی سور اعتقاد دارند، می توان از علامه طباطبایی (16/1؛ 78/15)، محمد عبده (شحاته، 27)، سید قطب (حوی، 687/2)، عبدلله دراز (142)، محمد عبدالله شحاته در کتاب مدخل لدراسة اهداف السور القرآن و مقاصدها، محمد شلتوت در کتاب الی القرآن الکریم و محمد البهی در درس های تفسیر موضوعی اش نام برد (نک: سجادی، 185-190).

3. روش های مستشرقان

از جمله روش های به کار گرفته شده در تفسیر قرآن کریم شیوه های مستشرقان در تقسیر قرآن است. به طور کلی آن دسته از شیوه های مستشرقان در تفسیر قرآن که اغلب از روش های مفسران مسلمان متمایز است، به این قرار است:

3. 1. روش زبان شناسی

زبان شناسی جدید در طول عمر نه چندان طولانی خود مکاتب متعددی را به خود دیده است که از جمله آنها می توان از مکاتبی نظیر زبان شناسی ساختارگرا(2)، مردم زبان شناسی قومی (3) و زبان شناسی همگانی (4) نام برد.
بر پایه این مکاتب زبان شناسی، مطالعات قرآنی نیز انجام گرفته است. برای مثال کارهای مهمی بر مبنای مکتب بُن در حوزه ی مطالعات قرآنی صورت گرفته است. مهم ترین شخصیت این مکتب که مطالعات قرآنی بسیار مهمی بر مبنای نظریه وایسگربر انجام داد، «توشیهیکو ایزوتسو» است که آثارش اخیراً در ایران و جهان عرب شناخته شده و مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است. مهم ترین آثار وی «مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن» و «انسان و خدا در قرآن» است. هم چنین کتاب مهم دیگری با عنوان «آفرینش و رستاخیز» دارد که توسط شاگردش شینیا ماکینو نگاشته شده است.
در رهیافت «مردم زبان شناسی» متن قرآن در بافت تاریخی و فرهنگی و قومی و اجتماعی خود فهمیده می شود و از این جهت در نقطه مخالف زبان شناسی ساختارگرا قرار دارد.
نظریات مکتب زبان شناسی همگانی نیز در قاعده مندی ترجمه قرآن کارآیی فراوانی می تواند داشته باشد که متأسفانه تاکنون مورد توجه مترجمان قرآن قرار نگرفته است. یکی از ویژگی های مهم این مکتب و نیز تا حدودی زبان شناسی ساختارگرا آن است که بر اساس آن، قرآن فارغ از عربی بودن مطالعه می شود و توجه چندانی به جنبه های قومی و نژادی نمی شود. این نگرش برای نژادهای غیر عرب جذاب است و به تقویت بعد جهانی قرآن می انجامد.
برخی شاخه های زبان شناسی نیز، نظیر آواشناسی در علم تجوید، نحوشناسی، کاربردشناسی در تفسیر آیات متشابهات، زبان شناسی تاریخی در حوزه نقد قرائات و علم بلاغت، ریشه شناسی در فهم مفردات قرآن کریم و معناشناسی در تفسیر موضوعی قرآن نقش فراوانی دارد. (نک: معموری).
برای نمونه کتاب واژگان دخیل در قرآن مجید اثر آرتور جفری با استفاده از علم ریشه شناسی به بررسی لغات غیر عربی قرآن پرداخته است.
مفاهیم دینی اخلاقی در قرآن مجید از توشیهیکو ایزوتسو نیز با تکیه بر معناشناسی نگاشته شده است. نکته جالب توجه در این کتاب آن است که مفاهیم مختلف اخلاقی در قرآن در ضمن یک شبکه معنایی گسترده دیده شده اند که ما را سرانجام به نظریه ای قرآنی در موضوع نظام اخلاقی می رساند. ویژگی مهم دیگر رهیافت معناشناسانه این پژوهش آن است که روابط معنایی بین مفاهیم قرآنی بر اساس معیارهای علمی قابل قبولی بر مبنای شناسایی روابطی چون جانشینی، هم نشینی، تضاد و... استخراج شده اند و به ندرت به منابع لغوی بسنده شده است (نک: ایزوتسو، 47-82).
البته ایزوتسو پیش از نگارش کتاب مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید که در آن به تطبیق مبانی زبان شناسی سوسور و مفاهیم دینی اخلاقی قرآن پرداخته است، کتاب خدا، انسان و قرآن را نگاشت و در آن مبانی زبان شناسی و نشانه شناسی سوسور را مطرح کرد.
میشل آرد فرانسوی به همراه فرانسیس هور، ژان کلود گاردان، می الیزیر در کتاب بررسی مفهومی قرآن از دیگر نمایندگان این طرز فکرند (نک: قائمی نیا).

3. 2. روش هرمنوتیک

هرمنوتیک چند صباحی است که در مباحث قرآنی مطرح شده است. برخی از نویسندگان آن را در ردیف روش های تفسیر قرآن تحت عنوان «روش تفسیر هرمنوتیک قرآن» مطرح کرده اند و برخی دیگر از نویسندگان این مبحث را زیر مجموعه «گرایش ادبی تفسیر قرآن» قرار داده اند (نک: رضایی اصفهانی، 465).
در این شیوه فهم متن محصول ترکیب و امتزاج افق معنایی مفسّر با افق معنایی متن است؛ بنابر این دخالت ذهنیّت مفسّر در فهم، نه امری مذموم، بلکه شرط وجودی حصول فهم است و واقعیتی اجتناب ناپذیر است. بر اساس روش هرمنوتیک درک عینی متن به معنای دست یابی به فهم مطابق با واقع، امکان پذیر نیست؛ زیرا عنصر ذهنیت و پیش داوری مفسّر، شرط حصول فهم است و در هر دریافتی، لاجرم پیش دانسته های مفسّر دخالت می کند. نیز فهم متن عملی بی پایان و امکان قرائت های مختلف از متن، بدون هیچ محدودیتی وجود دارد. بنابراین می توان گفت مکتب تفسیری تأویلی (هرمنوتیک) نقطه عزیمت آن، پویایی متن و تعدد نگره های خوانندگان و زوایای دیدشان در برابر نص و دشواری وصول به معنای نهایی نص است؛ بر این اساس مفسرمحوری که بر پایه محوری کردن نقش مفسر و خواننده است، هسته اصلی هرمنوتیک را تشکیل می دهد؛ به این ترتیب، مفسر آن کسی است که فهم را از پس رابطه جدال برانگیز مفسر و متن به دست می آورد. بنیانگذاران این نظر گادامر و پیروانش هستند که هرمنوتیک فلسفی را بنا نهاده اند. (نک: واعظی، 59).
مطالعات و پژوهش های محمد ارگون در مؤلفاتش قراءات القرآن، الاسلام: الامس و الغد، الفکر الاسلامی: قراءة عملیة، نصر حامد ابوزید در کتاب نقد الخطاب الدینی، محمد ابراهیم شریف در کتاب اتجاهات التجدید فی تفسیر القرآن و فضل الرحمن در کتاب هایی نظیر الاسلام، النبوة فی الاسلام: الفلسفة و السلفیة، الاسلام و ضرورة التحدیث، و عفت محمد شرقاوی در الفکر الدینی فی مواجهة العصر و محمد مجتهد شبستری در کتاب هرمنوتیک، کتاب و سنت در این بخش طبقه بندی می شود.

4. روش های مختلط

مقصود از روش های مختلط در تفسیر قرآن، روش هایی است که قرآن پژوه افزون بر آشنایی با دانش هایی اصیل اسلامی با دانش های جدید نیز آشناست و آموزه های این دو را با هم آمیخته و به تفسیر قرآن پرداخته است. مهم ترین روش هایی که از این زمره اند، عبارت اند از:

4. 1. روش تاریخی

از تفسیر تاریخی برداشت های متفاوتی وجود دارد. برخی از مفسران قرآن صبغه و آهنگ تفسیرشان بر مسائل تاریخی و بیان حوادث و وقایع و تحلیل تاریخ ملت ها و عوامل ترقی آنهاست. بدین جهت به یادکرد حوادث تاریخی، به ویژه زندگی انبیاء می پردازند و افزون بر نقل وقایع و قصص پیامبران به تحلیل و بیان فلسفه تاریخ و نکته های عبرت آموز اشاره می کنند. بدین جهت این تفسیر را تاریخی نامیده اند (نک: صغیر، 118). تفاسیری نظیر الکشف و البیان ثعلبی نیشابوری و روض الجنان ابوالفتوح رازی از جمله این تفاسیرند.
تعبیر دوم از تفسیر تاریخی، تفسیر قرآن پا به پای نزول وحی است. آن ها در نزول هر آیه و سوره به دنبال شناخت اسباب نزول و دیگر حوادثی هستند که قرآن در خطاب به آنها سخن گفته است. این تفاسیر به طور عمده بر اساس ترتیب نزول نگارش یافته است. نمونه این دسته تفاسیر، تفسیر الحدیث اثر محمد عزه دروزه (1305-1404ق) و بیان المعانی اثر عبدالقادر ملاحویش آل غازی (زنده در 1384ق) و پا به پای وحی اثر مهندس بازرگان است.
پر واضح است که تعبیر اول از تفسیر تاریخی مد نظر ما نیست. اما تعبیر دوم را می توان از روش های تفسیری نوین به شمار آورد که البته از روش های تفسیری اسلامی محسوب می گردد. اما آنچه مقصود اصلی ماست تعبیر سوم از تفسیر تاریخی است.
مراد از تفسیر تاریخی قرآن تفسیر آن در بستر تاریخ نزولش است. یعنی باید هر آیه و سوره قرآن با توجه به مکان و زمان نزول و مخاطبانش معناشناسی و تفسیر شود. بنابراین در تفسیر تاریخی قرآن غرض این است که بررسی شود، معنایی که عرب حجاز در عصر نزول از هر کلمه و عبارت قرآنی می فهمیدند، چه بوده است. به سخن دیگر قرآن کریم متنی است که در تعامل با واقعیت زنده و تاریخی شکل گرفته است.
مراد از واقعیت تمامی زمینه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موجود هنگام و بعد از شکل گیری متن است که به طور خاص در متن منعکس می شود. چرا که هیچ متنی در خلأ و فارغ از زمان و مکان خود شکل نمی گیرد. لذا برای فهم صحیح آیات باید دو زمینه تاریخی را بشناسیم:
الف. سیاق آیات، شامل همه وضعیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، دینی، فرهنگ و غیره عصر نزول؛
ب. سیاق تاریخی خاص یا بافت ترتیب نزول.
از آنجا که این سیاق در ترتیب کنونی متن قرآنی که ترتیب تلاوت است، مخفی مانده، ضروری است، مفسر روایات و کتب مربوط به اسباب نزول و ناسخ و منسوخ را با نگاهی تاریخی انتقادی بازخوانی کند و از رهگذر نگاه تاریخی و مراجعه به سیاق تاریخی اسباب نزول از سویی مکی را از مدنی و ناسخ را از منسوخ بازشناساند و از سوی دیگر از تعامل میان معنای تاریخی با جنبه امروزین ذهن خواننده فحوایی عصری بیافرند و از طریق تأویل نشانگرهای تاریخی متن را بازسازی و بازخوانی کند. بنابراین پیش فرض اساسی تفسیر تاریخی قرآن این است که معنای مراد خدای تعالی از الفاظ و تعابیر قرآن عبارت از همان معنایی است که عرب حجاز در عصر نزول می فهمیدند. بر این اساس تأکید بر این است که در تفسیر قرآن باید به همان اطلاعات و منابعی مراجعه کرد که می تواند معهودات عرب حجاز را در عصر نزول به ما گزارش کند.
یکی از مهم ترین پژوهش های پیش آهنگانه در این زمینه را محمد ارکون، اسلام شناس الجزائری تبار فرانسوی انجام داده است. نصر حامد ابوزید از دیگر قرآن پژوهانی است که نگاه تاریخی به قرآن کریم دارد.

4. 2. روش تفسیر بیانی

این شیوه در واقع همان تفسیر ادبی به شیوه نوین است که بیشترین توجه آن به استقراء تام واژه های قرآنی و تفسیر آیات با توجه به معنای عصر نزول می باشد. در این شیوه قرآن کریم در درجه اول به مثابه یک متن تلقی می گردد.
بررسی قرآن از دیدگاه ادبی صرف، ریشه در رویکرد تفسیر المنار دارد که بر این جنبه قرآن تأکید می ورزد (نیفر، 79). اما بنیانگذار این رویکرد امین خولی است که آرای خود را در کتاب مناهج التجدید فی النحو البلاغة و التفسیر و الادب و مقاله ای با عنوان «التفسیر» در دائرة المعارف الاسلامیة (411/9-438) آورده است. شاگرد و همسر وی عائشه عبدالرحمان بنت الشاطی در کتاب التفسیر البیانی للقرآن الکریم شیوه تفسیر ادبی امین خولی را دنبال کرد.
محمد احمد خلف الله شاگرد دیگر امین خولی، کتاب الفن القصصی فی القرآن الکریم را نگاشت. وی در این کتاب بیان می دارد که داستان های قرآن حکایت های اخلاقی اند که به زبان تمثیل بیان شده اند و از این رو گزارش تاریخی نیستند.(22).
برخی از مبانی فکری تفسیر بیانی عبارت اند از:
الف. قرآن کریم در مطالعه و فهم هیچ تفاوتی با آثار ادبی دیگر ندارد و باید مانند آثار دیگر فهمیده شود (خولی، 366).
ب. باید قرآن را همان گونه فهمید که مردم عصر نزول فهمیده اند. هیچ یک از معانی جدید را نمی توان بر الفاظ قرآن حمل کرد، مگر این که راه دریافت آن معنا، احساس اصیل زبانی عرب باشد و تنها با تکیه بر دلالت نخستین لفظ در عصر نزول به دست آید (همو، 371).
ج. در فهم قرآن و تفسیر ادبی، اصل بررسی موضوعی مطلب مورد نظر است. چرا که قرآن بر اساس موضوعات و مسائل تنظیم نشده است ونه به ترتیب کتب تشریعی دیگر و نه کتب اخلاق یا تاریخ یا داستان می باشد؛ بلکه قرآن با تمام این ها متفاوت است. به بسیاری از موضوعات اشاره کرده اما هیچ یک را در یک جا جمع ننموده است، بلکه در خلال کتاب پراکنده ساخته و یک موضوع فقهی و اعتقادی در آیات مختلفی مورد بحث قرار گرفته است (همو، 367؛ بنت الشاطی، التفسیر البیانی، 10).
د. در فهم اسرار یک واژه یا تعبیر قرآنی، سیاق آیات را معیار قرار می دهیم، نه اقوال مفسران و یا قواعد نحوی و بلاغی. بنابراین اقوال یاده شده را بر سیاق نص قرآنی عرضه می کنیم و هر آنچه را نص بپذیرد، قبول می کنیم و از اسرائیلیات و تأویلات مذهبی که سایر کتب تفسیر در آن گرفتار آمده اند، به شدت پرهیز می نماییم.
ه. در واژگان قرآنی هیچ ترادفی یافت نمی شود و در نتیجه جایگزینی کلمات قرآن با یکدیگر ممکن نیست (بنت الشاطی، اعجاز بیانی قرآن کریم، 221).
و. هیچ واژه ای در قرآن کریم صرفاً به جهت رعایت فاصله یا تأکید به کار نرفته است، بلکه در همه آن موارد اقتضای معنایی لحاظ شده است که از چشم مفسران دور مانده است (همو، التفسیر البیانی، 8).
ز. اسباب نزول به عنوان قرینه به همراه با نزول به کار گرفته می شوند؛ اما با رعایت اصل عمومیت لفظ نه خصوص سبب.
بنابر نظر امین خولی مراحل تفسیر دو مرحله است:
1. پژوهش پیرامون متنی قرآنی یا به عبارتی بررسی خارجی آیات که خود به دو بخش عام و خاص تقسیم می شود: پژوهش خاص همان مطالبی است که به عنوان علوم قرآنی اشتهار یافته است؛ مانند قرائت، نزول، جمع و تدوین قرآن؛ و پژوهش عام؛ یعنی: بررسی محیط اجتماعی و فضای نزول قرآن که به فهم آیات و الفاظ قرآنی کمک می کند.
2. پژوهش در خود متن قرآنی یا بررسی داخلی قرآن که خود به سه مرحله تقسیم می شود:
اول، تحقیق در مفردات قرآن و یافتن معنای زمان نزول؛
دوم، تحقیق در باب ساختار نحوی به عنوان ابزار بیان معنا؛
سوم، پژوهش بلاغی که لازمه آن تبحر در ویژگی های خاص ساختهای عربی و اسلوب های قرآنی است (خولی، 369-372).

5. نتایج

آن گونه که ملاحظه گردید، شیوه های تفسیری نوین در موارد بسیاری از پیشرفت علوم انسانی بشری وام گرفته است. همان گونه که تجربیات علمی قطعی جدید پرده از عظمت اعجاز قرآن بر می دارد، این شیوه های نوین نیز که بر پایه علوم انسانی مدرن هستند، به نوعی بیانگر اعجاز قرآن می باشند. زیرا این نشان از آن دارد که قرآن کریم کتابی است که در طی بیش از هزار و چهارصد سال که از نزول آن می گذرد، باز هم طراوت و تازگی خود را از دست نداده و همچنان مورد توجه عظیم مسلمانان و غیر مسلمانان قرار دارد و هر روز که بر عمر این کتاب آسمانی می گذرد، نکته های ناگفته ای از آن به عرصه ظهور و بروز می رسد.
اما آنچه که باید به آن توجه داشت این است که چون این روش های تفسیری بر پایه علوم بشری بنا نهاده شده است و چه بسا این دانش ها در مبانی خود اشکالات فراوانی داشته باشند؛ لذا تطبیق کلام وحیانی قرآن با این داده ها، راه را برای ابراز سلیقه های شخصی باز کرده و چه بسیار مواردی که ممکن است مفسر و قرآن پژوه را در ورطه تفسیر به رأی انداخته باشد. لذا بهره گیری از شیوه های مدرن تفسیری باید بر طبق اصول و قواعد صحیح تفسیری باشد تا تفسیری که از آیات قرآن ارائه می گردد با هدف نهایی قرآن کریم که هدایت بشر است همخوانی داشته باشد. اولویت تفسیر عصری در این عصر آن است که پاسخ گوی روزآمد سؤالات و شبهات قرن اخیر باشد و دیدگاه قرآن کریم را درباره ی نیازهای جدید بشری به روشنی پاسخ گوید.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دکتری دانشگاه فردوسی مشهد
2.دوسوسور (د 1913) بنیانگذار زبان شناسی نوین به شمار می رود که رهیافت جدیدی در دانش مطالعه زبان پایه گذارد. او رهیافتی ساختارگرایانه به زبان دارد. سوسور با تفکیک زبان (Long) از گفتار (Parol) به نوعی آغازگر ساختارگرایی به شمار می آید. لانگ جنبه نظام یافته زبان است که پیش از فرد وجود دارد و افراد در سخن گفتن تابع آن هستند و پارول همان جنبه فردی زبان است که به صورت گفتار ظاهر می شود. در سطح لانگ با دو زنجیره موازی از دال و مدلول ها مواجه هستیم که هر دو بر مبنای تفاوت ساخته و گسترش یافته اند، اما یکی بر مبنای تفاوت های آوایی و دیگری بر مبنای تفاوت های اندیشگی. ساختارگرایان بر اساس همین طرز تفکر خود را در برابر سامانه به نسبت ثابتی می دیدند که به دلیل نیاز به ارتباط و انتقال مفاهیم، وحدتی از معنا را در خود حفظ می کند. سوسور به زبان - به مثابه یک نظام کلی متمایز از واقعیت بیرونی- کلیتی خودبسند بخشیده بود، اما از سوی دیگر ماهیت دو لایه ای زبان که هر دو لایه آن متحرک اند، این انسجام را فرو می پاشد. ساختارگرایان به تجزیه و تحلیل اثر ادبی بر مبنای ساخت آن توجه دارند و ساخت از نظر آنان هر دو جنبه صورت و معنا را پوشش می دهد. ساختارگرایان هر جزء را در ارتباط با یک کل بررسی می کنند و جزیی از ساختاری کلی می شمارند.
2. وایسگربر (د 1985) از زبان شناسان معروف آلمانی است که به طور خاص بر لزوم تعامل بین زبان شناسی و مردم شناسی تأکید کرد و بنیانگذار مکتب بُن در زبان شناسی به شمار می رود. وایسگربر بر این باور بود که هر زبانی دارای جهان بینی ویژه خود است. هر زبان، صرفاً این گونه نیست تنها وسیله تکلم باشد، بلکه در ورای پیشینه خود، نوعی جهان بینی دارد. نوع نگاه فارس زبان ها، عرب زبان ها و... به جهان، انسان، هستی، خدا، مرگ، زن و... متفاوت است و چون آگاهی ها متفاوت است، به طور طبیعی زبان ها نیز گوناگون می شوند. تفاوت زبان ها، تنها بر این مبنا نیست که شیوه تلفظ ها فرق می کند؛ بلکه اختلاف اصلی زبان ها در عمق جهان بینی متکلمان آن ریشه دارد. وایسگربر از این جهان بینی به روح زبان تعبیر می کند و زبان را در پیوند تنگ با اندیشه و احساس و زندگی اجتماعی می شمرد. وی در توضیح نظریه خود از چهار مرحله یاد می کند که زبان با عبور از آنها پدید می آید و گسترش می یابد: جهان خارج (آن چه هست) ← روح زبان (آن چه به طور مشترک احساس می شود) ← نظام معنایی (آن چه به طور مشترک فهمیده می شود) ← نظام لفظی (آن چه به طور مشترک گفته می شود).
3. «نوآم چامسکی» زبان شناس معروف آمریکایی، بنیانگذار این مکتب به شمار می رود. مکتب زبان شناسی همگانی بر این باور است که زبان دارای یک ماهیت کاملاً واحد است و همه زبان ها از یک منطق پیروی می کنند. پس این مکتب را از این جهت می توان در برابر مکتب بُن قرار داد.

کتاب شناسی:
ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن مجید، ترجمه فریدون بدره ای، فرزان، تهران، 1378.
بستانی، محمود، المنهج البنائی فی التفسیر، تقدیم عبدالجبار الرفاعی، دارالهادی، 2001.
بنت الشاطی، عائشه، اعجاز بیانی قرآن کریم، ترجمه حسین صابری، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1376.
همو، التفسیر البیانی للقرآن الکریم، دارالمعارف، قاهره، 1990.
حوی، سعید، الاساس فی التفسیر، دارالسلام، قاهره، 1992.
خامه گر، محمد، «درآمدی بر تفسیر ساختاری قرآن»، پژوهشهای قرآنی، ش 29-30، ص 208-271.
خلف الله، محمد احمد، الفن القصصی فی القرآن الکریم، مؤسسه الانتشار العربی، بیروت، 1999.
خولی، امین، «تفسیر»، دائرة المعارف الاسلامیه.
دراز، محمد عبدالله، النبأ العظیم، دارالقلم، کویت.
رضایی اصفهانی، محمد علی، درس نامه روشها و گرایشهای تفسیری قرآن، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، 1382.
سجادی، ابراهیم، «آفاق التفسیر الموضوعی فی القرن الهجری الاخیر»، دراسات فی تفسیر النص القرآنی، الجزء الاول، ابحاث فی مناهج التفسیر، مرکز الحضاره لتنمیه الفکر الاسلامی، بیروت، 2007، ص 167-198.
شحاته، عبدالله محمود، درآمدی بر تحقیق در اهداف و مقاصد سوره های قرآن، ترجمه محمد باقر حجتی، مرکز نشر فرهنگ اسلامی، 1369.
شریف، محمد ابراهیم، اتجاهات التجدید فی تفسیر القرآن الکریم قی مصر، دار التراث، قاهره 1982.
طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انشارات اسلامی، قم، 1417.
نیفر، احمیدة، الانسان و القرآن وجها لوجه، دارالبیضاء، 1997.
گروه علوم قرآن و حدیث، مدخل «تفسیر»، دانشنامه جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، تهران، 1382.
صغیر، محمد حسین علی، المبادی العامه لتفسیر القرآن الکریم بین النظریه و التطبیق، دارالمؤرخ العربی، بیروت، 2000.
قائمی نیا، علیرضا، «دانش نشانه شناسی و تفسیر قرآن»، قرآن و علم، ش 1.
معموری، علی، «دانش زبانشناسی و کاربرد آن در مطالعات قرآنی»، قرآن و علم، ش1.
واعظی، احمد، درآمدی بر هرمنوتیک، مؤسسه فرهنگ دانش و اندیشه معاصر، 1380.
ویلانت، راترود، «تفسیر قرآن در دوره جدید و معاصر» قرآن پژوهی خاورشناسان، ترجمه محمد جواد اسکندرلو، نقد و بررسی حسین علوی مهر، ش 2،ص 5-11.


منبع مقاله:
نشریه پژوهش دینی- شماره نوزدهم (پاییز و زمستان 1388).